شبنم بـیـقـرار

بـیـقـرار درانـتـظـار طـلـوع آفـتـابــــ

شبنم بـیـقـرار

بـیـقـرار درانـتـظـار طـلـوع آفـتـابــــ

شبنم بـیـقـرار

شعلگی ریشه در زمین داشتن و سر بر آسمان ساییدن است...
زمینی بودن و چشم به آسمان داشتن...

اما همان لحظه که شعله در اوج به سر می برد
لحظه مرگ اوست!
و چه خوش است مرگ برای آرمان...

چه بی قرار است دل شعله برای پرواز و چه زبانه می کشد!
زبانه های آتش، نه از برای حرارت، که برای سوختن در حسرت پرواز است

نگاه شعله به آسمان است...
اما پابند زمین...

=======================

زمانی شعلگی بودم و دلی بیقرار، اما...
فهمیدم حتی گرما و میل به بالا رفتن هم از آفتاب وجود مولایم است. پس شبنم شدم...
اشک شب انتظار
شاید روزی، در جایی، نگاه آفتاب پشت ابر، که دیگر پشت ابر نبود (ان شاء الله) مرا دید و گرمای تبخیر برای وصل به خود، داد!
تا نیایی گره از کار بشر وا نشود...

=======================

پرواز کردن، ربطی به بال ندارد....
دل می خواهد...
ولی به وسعت آسمان...
دل را باید آسمانی کرد....

=======================

با تعریف و تمجید و احسنت و عالی بود و... به شدت برخورد میشه! لطف کنید که این دست نظرات رو نذارید چون حتی عدم نمایشش هم هیچ کمکی به نویسنده نمی کنه! من واقعا اذیت می شم وقتی این دست نظرات رو می بینم! کلی باید با خودم کلنجار برم! من ضعیفم تعریف شما روی من اثر میذاره! به خدا این کار برای من خوب نیست! دوستم باشید و برام کمک...ممنون

=======================

دیگه از این به بعد نظرات جز در موارد لازم جواب داده نمیشه. تایید میشه ولی جواب داده نمیشه! مگر این که سوال خاصی بپرسن و یا کار واجبی باشه. یا حرف خاصی زده بشه که به بحثی دلچسب منجر بشه.

همه برام به شدت محترم هستن اما این کار الان برام لازمه.

=======================

خیلی از پست های وبلاگم شاید اونقدر که باید گویا نباشه ولی توی جوابام به کامنتا حرف توی پست رو توضیح میدم. چون من آدمی هستم که حرفم رو توی گفتکو میتونم بزنم. اگر دلتون خواست دقیق متوجه منظورم از پستی بشید لطفا کامنتا رو و جوابشون رو هم بخونید. ولی تا قبل از اون در مورد پست قضاوتی نکنید!

=======================

اللّهم وفّقنا لما تحبّ و ترضی

آخرین مطالب

۳۳ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

۱۲
تیر ۹۶

+امروز هشتم شواله؟! اشتباه نمیکنم؟ یا این که توی گذر این زندگی گم شدم و یادم رفته که هشتم شواله؟ نکنه دیروز بود؟ نکنه گذشته باشه؟

اما خب اگرم گذشته باشه من امروز یادم افتاد که یه روزی اومدن بالای سر عزیزان مادرم فاطمه(سلام الله علیها) و با اسم دین(البته بهتره بگم سرطان دینی) به این عزیزان بی حرمتی کردن...آخ آخ از امام حسن جااانم...



+دیروز خانومی بهم زنگ زد و شروع به صحبت کرد. البته من مشاوره نمیدم اما این خانوم دوست بود و به حساب دردل با من تماس گرفته بود. توی زندگیش مشکل داشت. یعنی دیگه زندگی ای رو برای خودش متصور نبود که توش بشه مشکل داشت یا نه. شوهری که به خاطر وجود هزار و یک دلیل الان دچار اختلالات شدید روانی بود و تحلیل و منطق خودش رو از دست داده بود. خانوم میگفت که هرکاری کردم اما وقتی خودش نمیخواد چه کارکنم؟ نزدیک به شش ماه بود که زندگی به بحران جدی رسیده بود و خانوم هم داشت دچار مشکلات روحی میشد. درد دل میکردو از زمانی میگفت که مردش واقعا خواستنی و خوب بود و این که کاش دوباره بتونه به اون روزا برگرده. و این که اگر مرد نخواد که بهبود پیدا کنه و حتی زندگی با خانوم رو هم نخواد نمیشه کاری کرد. میگفتم اگر از این زندگی بیرون بری هیچ کار اشتباهی نکردی! اگر توان داشتی با این مرد میموندی خوب بود، ولی وقتی میگی توان نداری خب نداری دیگه.نمیشه که خودتو پای زندگی ذبح کنی.زندگی برای توئه تو برای زندگیت نیستی!

این قدر فشار روانی این مکالمه برام زیاد بود که بعد از صحبت کردن حالم بهم خورد.


امروز هم یه خانوم دیگه که مطلقه بود از دردسرهای بعد از طلاقش و پیشنهادات بی شرمانه ای که بهش میشده میگفت .میگفت اون قدر بهم این دست پیشنهادات داده شده که دیگه به همه مردا مخصوصا مذهبی ها به شدت مشکوک شدم. فکر میکنم همه بدن مگر این که خلافش ثابت بشه. خانوم متولد شصت و هشت بود. گفتم تو حقته که یه زندگی خانوادگی نرمال داشته باشی. این دست روابط حتی اگر رنگ شرع هم بهش بدن مال تو نیست. روابطی مثل این برای خانومهاییه که امیدی به زندگی زناشویی معمول عرف ندارن. نه تو که هنوز به سی سال هم نرسیدی! اینم اضافه کردم که با این دست مردها اصلا بحث نکن. تا میتونی ازشون فرار کن چون باعث کدورت روحت میشن. همین که میگی به همه بدبین شدم نشونه کدورت روحه. رها کن؛ چون ممکنه اون آدم خوبی هم که به سمتت میاد به خاطر این کدورت از دست بدی.


+میدونید مسئله چیه؟ این که خوشبختی زندگی زناشویی یا آرامش روانی مثل یه بشقاب غذا نیست که بتونی خیلی راحت قسمتش کنی... وقتی تو داری و میبینی کسی نداره نمیتونی خیلی راحت این خوشبختی رو با اون آدم قسمت کنی.فقط میتونی کاری کنی که تو یکی از عواملی نباشی که خانواده خوشبخت، بدبختی و مشکلی براشون پیدا بشه و برای اونی که مشکل و بحران داره از خدا طلب خوشی و حل شدن مشکل رو بکنی ولی نمیتونی از خوشبختی خودت بهش تعارف کنی. هرکاری هم بکنی آخرین عاملی که نمیذاره هرکسی بتونه از اون بشقاب غذای روح استفاده کنه ظرفیت و اراده خود فرده.

ممکنه تو بهش بگی که این غذا محصول این کار توئه ولی اون آدم اون کاری که باعث خوشبخت شدن میشه رو، انجام نده. یا این که روحش و وجودش اون قدر از بدی و کدورت پر شده باشه که راحت قبول نکنه و احساس امتلاء کنه نسبت به غذای سالم. وقتی که نخواد بشه نمیشه. اون موقع فقط میشه غصه خورد! اون موقع خوشبختی خودتم کوفتت میشه! نهایتا میتونی بگی بذار حداقل من قدر این خوشبختی و آرامشی که دارم رو بدونم تا حداقل خدا رو شکر کرده باشم. همین. 



+روزایی مثل امروز همش میگم آقا کی میاید؟! خسته ایم... دست پدرانه شما رو لازم داریم! روزایی مثل امروز میگم من که اینم این قدر درد می کشم شما چه میکشید آقا؟!! روزایی مثل امروز همش میگم برای دل پر درد آقامون چندتایی صلوات بفرستیم! شده پنج تا دونه. این قدر که این آقای نازنین رو میخوایم؟!


+پست امروز خیلی درد دلی و محاوره ای بود. پر شدم.. لازم داشتم درد دل کنم...

امروز روز سختیه!


+بعدا نوشت: امروز واقع روز سختیه! روزی که یه دلیل دیگه برای ناراحتی هست! روزی که روی آب های آبی خلیج فارس بارون خون بارید!

امروز مضاف بر این که باید بگیم مرگ بر وهابیت ملعون باید بگیم مرگ بر امریکا!

۱۲ نظر ۱۲ تیر ۹۶ ، ۱۳:۱۳
شبنم بیقرار
۲۸
خرداد ۹۶

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد

باقی همه بی حاصلی و بی ثمری بود


پ.ن: تنها شب زندگیم، همون شبی که واقعا دوست داشتنی های زندگی رو میبینم؛ مثل همین دیشب هاست. صحنه های قشنگی دیدم این سه شب.احساس می کردم یه نمونه تنزل پیدا کرده از بهشت رو میبینم. خیلی جالب بود. توصیفش سخته... واقعا انگار از بعضی جنبه ها اهل بهشت رو میدیدم.

۷ نظر ۲۸ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۵۳
شبنم بیقرار
۲۷
خرداد ۹۶

دیشب وقتی از مراسم داشتیم برمیگشتیم یه نفر صندل من و آقای همسر رو کنار موکت جفت کرده بود! حس خوبی نسبت به اون آدمی که این کار رو کرده بود پیدا کردم! ان شاء الله حاجت روا بشه...

احساس کردم یه التماس دعای صادقانه پشت این کار اون آدم ناشناس بوده...


پ.ن: به اینجا هم سر بزنید==» احیای ایلیا

۶ نظر ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۱۹
شبنم بیقرار
۲۰
خرداد ۹۶

خیلی خوشحالم که در مکتب اهل بیت بزرگ شدم...یعنی اصلا مسلمانی من توی دل همین مکتب اتفاق افتاد..قبلش که هیچی حالیم نبود...تا اون جا که روضه امام حسین علیه السلام برام کسالت بار ترین مجالس بود و گریه برای حضرت برام بدشگون ترین کار و ماه مبارک مزخرفترین زمان سال که باید اجبارا گرسنگی می کشیدم!

اما بعد از فهمیدن حضور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تازه فهمیدم دین همش یعنی محبت...

واقعا بین منی که فقط توی چشمای از گریه به خون نشسته آقام دنبال اسلام میگردم با اون کثافتی که اسلام رو مجوزی برای عقده گشایی و خونریزیش میدونه، همکیشی ای هست؟

به این باور رسیدم که اگر جز از دست امام و ولی بر حق خدا که حسابش مثل مادر دلسوز برای بچه شیرخوار خودشه، اسلام رو لقمه لقمه نگیریم؛ اون قدر این دین سنگین خواهد بود و اون قدر هضمش سخت، که روحمون بیمار میشه و این اسلام بلند و والا تبدیل میشه به اسید برای از بین بردن روح...


حالا میفهمم که چرا توی قرآن اومده:

بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ


و چرا امام رضا علیه السلام برای تشبیه امام در مسجد مرو فرمودن:

امام مثل مادری دلسوز برای طفل کوچک خود است.


الْأُمُّ اَلْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ اَلصَّغِیرِ


چون احکام اسلام رو باید مثل مادری که اول راه زندگی به بچه خودش شیر میده تا اون بچه توانایی هضم غذاهای سنگین رو پیدا کنه، با آرامش و ذره ذره به وجود ناس ریخت تا قدرت درکش رو پیدا کنن و این کار امام هست.

امام روح مردم رو تغذیه میکنه...بهشون قدرت هضم میده و این یعنی همون تبیین.

و چه قدر بده که فکر کنیم زمانی میرسه که روح ما دیگه مثل اون بچه نیست! بده که مردم گمان کنن که دیگه به ولی خدا نیاز ندارن. همون طور که بچه ای که قدردان باشه تا همیشه میدونه که هیچ چیزی جای مادرش رو نمیگیره مستقل تر میشه اما بی نیاز نمیشه!


و چه قدر جالبه تشابه کلمه ام و امام...

خوشحالم که بچه یتیم نیستم...


پ.ن: ولادت آقای کریم، امام حسن جان(علیه السلام) مبارک.



۳ نظر ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۰۱
شبنم بیقرار
۱۷
خرداد ۹۶

آتش به اختیار!!!


کاپیتولاسیون آموزشی ممنوع


ترقه بازی ها در مملکت خون و قیام!!!



هیچ توضیحی لازم نیست!

از هر طرف میتونید و لازم میدونید به مبارزه و مطالبه عمومی بپردازید!! همین


۳ نظر ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۳۰
شبنم بیقرار
۰۵
خرداد ۹۶

ماه رمضان امسال هم داره میاد! من که نمیتونم روزه بگیرم. اصلا امکان پذیر نیست!!!

ولی اون موقعی که داشتید از زور گرسنگی و تشنگی 16 ساعت سر سفره خدا بودن، سینه خیز به سمت سفره های دنیا می رفتید؛ منم یاد کنید! یه استکان شیر گرم دعایی، یه خرمای صلواتی...یا حتی یه جرعه آبجوش "به جهنم" یاد من و همه ملتمسین دعا باشید! :))


ماه مبارک امسال رأس همه دعاهامون سلامتی و اقتدار رهبرمون و فرج آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشه!

۱۳ نظر ۰۵ خرداد ۹۶ ، ۱۳:۴۷
شبنم بیقرار
۰۱
خرداد ۹۶

این پست جواب من به یکی از دوستانی هست که برای پست قبل کامنت گذاشتن. اما گفتم شاید همه کامنت ها رو نخونن اینجا دوباره کپی کردم.میدونم طولانیه ولی گریزی ازش نبود! عذر تقصیر...


+ببنید مسئله من توی این پست نقد و بررسی چرایی و منشاء یه رفتار غلط بود. از انتخابات استفاده کردم برای تبیین بهتر. هرجور که بفرمایید از نظر من و خیلی دیگه ترس منبای منطقی برای تصمیم گیری نیست. حتی یه ترس واقعی از نظر شما. ببینید در واقع چگونگی انتخاب(در هر زمینه ای) از چیستی انتخاب خیلی مهمتره! اصلا مسئله روحانی یا رییسی نیست. حرف من نقد "چگونگی و چرایی انتخاب" های ماست. دیگه از این بالاتر نیست که وقتی مردم به سمت حضرت امیر(علیه السلام) رفتن. ایشون در واکنش به این اقبال چی فرمودن؟ این خلافتی که شما به من پیشنهاد میکنید از اب بینی بز برای من منفور تر است. اصلا مدیریت جامعه اسلامی اون روز کم چیزی نبود! نصف دنیا بود. عربستان اون روز ابرقدرت بزرگ دنیا بود. اما با وجودی که علی بن ابی طالب(علیه السلام) _معصوم_ انتخاب شدن،(یعنی یه نتیجه صد در صد مثبت) حضرت خوشحال نشدن. این یعنی چی؟ یعنی مردم باید چیزی میفهمیدن که حتی با وجود این که انتخابشون این آدم بوده اونو نفهمیدن! اونم "چگونگی و چرایی انتخاب" بوده!

+حالا جدای بحث پستم، من یه سوال دارم آیا واقعا روحانی شخصیه که بتونه جلوی جنگ رو بگیره؟ مطمئنید این اتفاق (جنگ) نمیفته؟ یا حتم دارید که روحانی یا کابینه ش(با تمام توضیحات و تفسیر هایی که در مورد منششون هست) کسانی هستن که بشه بهشون اعتماد کرد برای اون هدفمندیه؟  حالا من یه سوال دیگه دارم. در فرایند رشد و پیشرفت و اعتلای یه ملت(از هر بعدی) انتخاب یه بخشه. بخش بعدی "مطالبه" است. آیا روحانی و کابینه ش کسانی خواهند بود که جوابگوی مطالبات مردم باشن؟ من الان در مورد رقیب اقای روحانی حرف نمیزنم ها! در مورد خود ایشون حرف میزنم. از نظر بنده جواب این سوالات منفیه. از نظر شما مثبت بوده. خب ان شاء الله که باشه! حالا که این فرد رو(آقای روحانی) دارای اهلیت مطالبه دونستید، برید به خاطر مملکتمون مطالبه منطقی و درست و رو یاد بگیرید و برای این مطالباتتون هزینه کنید! دیگه فصل انتخاب گذشته. هرکس انتخاب شده محترمه و هرکسی هم که به این آقا رای داده محترم. ولی اگر کسی نتونه مطالبه کنه و برای مطالباتش هزینه کنه و یا نتونه روش درست و مدنی مطالبات حقه خودش رو یاد بگیره، من بازم با اون آدم و عقلانیت اون آدم مشکل خواهم داشت!
جامعه برای رشد نیاز داره براش هزینه کنیم. هرکدوممون در جایگاهی که هستیم یه وظیفه ای داریم. الان ما باید همه باهم فقط به فکر حفظ ایران و اسلام فکر کنیم.درسته یانه؟
ما قصدمون خراب کردن زندگی شما یا کس دیگه نیست.

+و در مورد جنگ و تبعاتی که برای دهه شصتی ها داشت. دوست عزیز منم دهه شصتی هستم و تمام کمبودهایی که شما تحمل کردی کشیدم. متوجهم که تمام حرفی که شما میزنید معنیش اینه که خسته شدیم از این وضع! نمیخوایم برگردیم به گذشته پر تحریم و پر از ناامنی. من میفهمم!! اما در شرایط زمانی و جغرافیایی ای هستیم که نه از جنگ گریزی هست و نه از کمبود های اقتصادی!
شما فکر کن ما کنار عربستانی زندگی میکنیم که ما رو عجم میدونه و ایران رو مستعمره خودش میدونه و زنان و پسران نوجوان ما رو کنیز و غلام جنسی میدونه. شما فکر نکنید که اون اتفاقی که توی جده برای نوجوونامون افتاد به نظرشون کار زشتی بوده! نه اونا اینو حق خودشون میدونن. حتی نسبت به پسران نورسته خودشون هم همین نگاه رو دارم. اونا لواط با پسر نوجوون رو درست میدونن اونا تجاوز به زن غیر عرب رو درست میدونن! "سیب ایرانی" کنایه ایه که به زن ایرانی دارن و اگر بهشون اجازه داده بشه میخوان که این حقشون رو بگیرن. برای این دست موجودات فقط باید زبان اقتدار داشت.  این اعتقادی رو که هزار ساله دارن نمیشه که با مذاکره عوض کرد! ترس از جنگ نمیتونه اونها رو کنترل کنه! فقط باید شلاق دستت باشه. از طرف دیگه منطقه خاور میانه یه منطقه حساسه توی معادلات جهانی. قدرت های بزرگ دنیا به این منطقه نظر درن. و برای این که بتونن این منطقه رو مدیریت کنن باید بتونن توی این منطقه تفرقه ایجاد کنن. چه کار میکنن. میان یه نگاهی مثل نگاه عربستان رو تقویت میکنن بین عربها با این که خودشون قبولش ندارن. بعد جنگ ایجاد میکنن توی منطقه. تنها راه جلوگیری از جنگ اینه که یه قدرت از خود منطقه که زیاده خواه هم نیست کنترل منطقه رو به دست بگیره. خب ایران قدرت بزرگی در منطقه ست( یکی از دلایل مشکل عربستان با ایران همینم هست) از اون طرف  اقتدارش مثل عربها هم نیست که بخواد ملتی رو زیر دست خودش بگیره. اصلا از لحاظ فرهنگی ما این چنین مملکتی نیستیم. شما فکر میکنید اقبال لبنان و سوریه و عراق به ایران برای چیه؟
خب با این اوصاف میشه با باج دادن به این قدرت(عربستان) جلوی جنگ رو گرفت؟ مطمئن باشید امریکا نمیاد با ما مستقیم وارد جنگ بشه. براش هزینه بره. چه طور که ترامپ(که خیلی هم اهل جنگه) توی صحبتای همین چند روز پیشش در دیدار با عربها همینو گفته که شما انتظار نداشته باشید ما به خاطر شما وارد جنگ با ایران بشیم. اما اول میاد یه کشور دیگه رو به جونمون میندازه..وقتی تحلیل رفتیم و به بهانه ایجاد صلح خودش وارد میدون میشه. خب گفتیم که عربها زبونشون اقتداره. کوتاه بیایم اتفاقا میان جلوتر. چون اینو حق خودشون میدونن که مالک زندگی و انسانیت ما باشن. پس هرچی هم کوتاه بیایم فایده ای نداره. حالا به نظر شما کسی که توی مناظره ساده الکی تلویزیونی دستش از شدت اضطراب و نگرانی میلرزه میتونه اون اقتدار رو نشون بده؟ از نظر من نه. شما این جور فکر کردی؟ خب نوش جونتون. انتخابتون برنده شد. ما برای شما خودشحالیم.

از طرف دیگه هم این مطلب رو باید عرض کنم درست میفرمایید دفع ضرر احتمالی عقلا واجب است. اما جنگ و جهاد از نظر مسلمان شیعه ضرر نیست! میدونید چرا؟ چون نمیجنگه برای کشورگشایی میجنگه برای حفظ اعتقاد و ایمانش. میجنگه برای حفظ عزت مسلمانیش. اگر جایی برسه که ما مجبور به جنگ بشیم و هیچ روش دیگه ای برای حفظ این ارزش ها نباشه اصلا نجنگیدن ضرره! هر چند هزینه جنگ خیلی بالاست ولی اگر مجبور بشیم گریزی ازش نیست!

+ در مورد اون کلام حضرت امیر هم لطفا منبع رو به من بفرمایید چون من این جمله رو به عنوان یه مثل شنیدم. البته بااصلش مشکلی ندارم. درسته.

در مورد یارانه ها هم قبول دارم! نباید پول دست مردم داد! اگرم پول به مردم داده میشه نباید برای همه یکسان باشه! آدم غنی چه نیازی به یارانه داره؟ بله هدفمند بشه...اما باید بذارن من به عنوان یه فرد از جامعه بفهمم که این پول کجا هزینه شده؟ آیا واقعا رفته و نیاز یه نیازمند رو رفع کرده؟ که این به همون "مطالبه کردن" برمیگرده. دولتی که 4 سال گذشته شفاف عمل نکرده یا اگرم اطلاعاتی داده دروغ بوده؛ از نظر من اهلیت سپردن این امانت رو نداره. مثالش همین طرح سلامت که شاید تنها کار داخلی دولت یازدهم بود. که توی مناظرات هم اقای روحانی گفتن بیمارستان ها پتو نداشتن و... من هم مطمئنم که این طرح ناکارامد و غیر شفاف بوده؛ هم به چشم خودم دیدم که همه اون کمبود هایی که این اقا نفی شون کردن هنوز به شدت وجود داره! توی همین تهران هم وجود داره! توی همین فروردین(یعنی حتی نزدیک به انتخابات) به یه زایشگاه دولتی که مرکز اموزشی هم بود(یعنی مراجعانش اکثرا قشر ضعیف هستن) رفتم. نه نیرو بود! نه پاکیزگی بود! نه دمپایی بود! نه حتی لباس درستی تن این زائوهای بینوا کرده بودن! نه حتی یه پتو بود که مادر زایمان کرده بتونه خودشو گرم کنه و نه حتی یه برخورد انسانی!! خب این تازه تهرانه!! اونقدر هم اسم این زایشگاه معروفه که اگر بهتون بگم شاید بشناسید. خب این حرفیه که این اقا زدن...سال قبل من سیستان رفتم... اونجا هم قشر فوق العاده محروم ما هستن. میدونید داره هپاتیت آ و ب و سی بیداد میکنه؟ میدونید داره کشته میده اونجا؟ من خودم رفتم ها! گزارش هم دادم. اما هیچ فایده ای نداشت. به دکترم هم گفتم که آدم دلسوزی بود ولی گفت من فقط میتونم گزارش بدم نمیتونم کار دیگه ای بکنم. مسئولین باید حواسشون باشه. خب اینم که وضع سلامت و رسیدگی... مسئول سلامت دولت یازدهم خودش گفت برای طرح سلامت دیگه بودجه نداریم! چیزی که اتفاق افتاد در این طرح، فقط ریخته شدن پول بیشتر به جیب پزشکان ذینفع بود! همین. تازه ما از بیت المال به واسطه زیاد شدن تعرفه ها، بیشتر هم داریم پول میریزم توی جیب این پزشکان. اگر این هزینه بیشتری که دادیم برای توسعه طرح میدادن که کل اون زایشگاه عریض و طویل فقط دونفر نیرو توی پیدا نمیشد؟ میرفتن با اون پول بیشتر نیروی بیشتر استخدام میکردن...
 
حالا اینا مهم نیست. هنوز ما به مطالبه نرسیدیم شاید مطالبه کنیم بهتر بشه. شایدد...

+ در ضمن باید بهتون عرض کنم که هر وقت از ترس از دست دادن چیزی دنیایی حق رو ندیده بگیریم خدا ما رو به همون چیز دنیایی واگزار میکنه! و البته که بهش نمیرسیم! این رو در کلام آقا امام حسین(علیه السلام) ببینید که به عمر سعد گفتن: تو از گندم ملک ری نخواهی خورد! و عمر سعد هیچ وقت نتونست به امیری ملک ری برسه! که حتی اون چیزایی هم که قبلا داشت از دست داد.
اگر شما جوون شیعه امام حسینی علی اکبری هستید باید مثل آقا علی اکبر از امامتون بپرسید:   أو لسنا على الحق ؟ واگر بر حقید در جواب بگید: اذن لا نبالی ان نموت محقین  !
از مرگ و تحریم و جنگ و اینا نترسید اگر بر حقید...حتی اگر این ترس ها واقعی هم باشن خداست که ما رو حفاظت میکنه. مگر نمیگیم: خدا فرموده انا له لحافظون؟ خدا قرارباشه از ما مراقبت کنه خودش کار خودش رو بلده! ما فقط باید ببینیم کار درست چیه.
این نکته رو عرض کردم خدمتتون چون برای مرحله مطالبه هم باید هزینه کرد. اصلا امام حسین (علیه السلام) در مرحله مطالبه به شهادت رسیدن و گرنه که مسلما انتخاب ایشون یزید نبوده! خودشون یه طرف انتخاب بودن!

+باز هم اگر با بررسی وتحلیل منطقی اطلاعات و داده به این نتیجه رسیدید که اقای روحانی بر حق بودن، به خاطر "چگونگی انتخابتون" بهتون تبریک میگم. وگرنه نه فقط برای شما بلکه برای هرکسی که حتی به اقای رییسی به خاطر یارانه رای داده هم باید بگم این انتخاب از اب بینی بز کم ارزش تره!


پ.ن: لینک مرتبط



۳ نظر ۰۱ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۲۶
شبنم بیقرار
۳۰
ارديبهشت ۹۶

اگر بچه هامون رو با ترسوندن بزرگ کنیم نتیجه ش میشه همین که الان دیدیم!


خیلی از مردم به خاطر ترس از جنگ، تحریم، نبود یارانه، یا ترس از محدودیت های اجتماعی به روحانی رای دادن. میدونید اینا کیا بودن؟کسانی که وقتی بچه بودن پدرو مادراشون اونا رو با ترس از پلیس، آمپول، آقا دزده، لولو و ... رام میکردن و یا این که با این جمله که "اگر دوباره این کارو بکنی دوستت ندارم" مواجه میشدن!

جالبه که همون قدر که ترس از لولو منطقیه ترس از دیوار توی پیاده رو هم منطقیه!


مردم اون قدر توی بچگی و دورانی که باید شخصیتشون و نگاهشون به دنیا شکل بگیره طرد میشن و اون قدر ترسونده میشن که دیگه حتی اگرم نخوان، این پارادایم توی ذهنشون کاملا ریشه میدوونه و اونا رو به تصمیم گیری مجبور میکنه. واقعیت اینه که بیشتر از 95% تصمیم گیری های ما بر مبنای تصمیمات ناخودآگاهه و این روش های تربیتی با ناخودآگاه ما کار داره! باور های عمیق ما رو شکل میده. وقتی جو هیجانی بشه عقل و منطق سخت تر و سخت تر میتونه تصمیم گیری رو کنترل کنه. و این باعث میشه که ما کاملا ناخوداگاه و بدون فکر به سمتی بریم که حتی شاید نخوایم. مثل وقتی که هیجان به ما غلبه میکنه و خشم رو نمیتونیم کنترل کنیم و مثلا فحش میدیم. بعدا شاید پشیمون هم بشیم ها ولی اون موقع کاری رو کردیم که برامو کاملا ناخوداگاه درونی شده.


هیچ وقت بچه ها رو نترسونید! مملکت ما نتیجه رشد بچه هایی که با این روش بزرگ شدن! خیلی ها هم فکر کردن که نترسیدن ولی ترسیدن... :))

البته مسلما این تمام دلیلی که مردم به روحانی رای دادن نیست. این دیدگاه منه. و خب بقیه دیدگاه ها هم میتونه درست باشه. چون انسان ها موجودات پیچیده ای هستن.


از ما که گذشت برای بچه هامون دنیای رنگی ای بسازیم که بشه توش از عقل و مبانی عقلی حرف زد.تازه اون موقع بچه ها میفهمن که میشه به زندگی با عمق بیشتری نگاه کرد....

به نظرم نسل ظهور بچه های بچه های ما هستن! شایدددد....

۱۱ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۷:۱۸
شبنم بیقرار
۳۰
ارديبهشت ۹۶

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر

کان چهره مشعشع تابانم آرزوست

بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز

باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست

گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو

آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست

وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست

در دست هر که هست ز خوبی قراضه‌هاست

آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست

این نان و آب چرخ چو سیل‌ست بی‌وفا

من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست

یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم

دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود

آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او

آن نور روی موسی عمرانم آرزوست

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول

آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست

گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام

مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما

گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست

هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد

کآن عقیق نادر ارزانم آرزوست

پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست

آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست

خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز

از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست

گوشم شنید قصه ایمان و مست شد

کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست

یک دست جام باده و یک دست جعد یار

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

می‌گوید آن رباب که مردم ز انتظار

دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست

من هم رباب عشقم و عشقم ربابی‌ست

وان لطف‌های زخمه رحمانم آرزوست

باقی این غزل را ای مطرب ظریف

زین سان همی‌شمار که زین سانم آرزوست

بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق

من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست


پ.ن: تکمیل شد.


۲ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۳۰
شبنم بیقرار
۲۵
ارديبهشت ۹۶

حوصله کنید و کامنت ها رو هم بخونید لطفا!

http://yon.ir/StUix

۴ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۱۸
شبنم بیقرار