بیت اول رو چند ساله خیلی وقتا زیر لب زمزمه میکنم؛ ولی تازه رفتم بیت دوم رو پیدا کردم! خیلی برام جالب بود. دوستش دارم. میتونه فلسفه زندگیم و نمایانگر(!) شخصیتم باشه... :))
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه درنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
پاسخ:
کاملا مرتبطه!
امروز و فردا همه چیز فقط باید به قدس ختم بشه!
پاسخ:
من هیچ دفترچه ای جز ذهنم ندارم. به نظرم چیزی که مهم باشه توی حافظه میمونه.
پاسخ:
اوهوم. مخصوصا بیت اولش اصلا برای همین خیلی وقتا زمزمه میکنمش.
پاسخ:
اگه سرنگونی به قیمت به دست اوردن ارمان باشه خب بله ارزشمنده.
پاسخ:
آفرین به شاعرش!
نمیدونم من کپی کردم. دقت نکرده بودم الان میرم ببینم...