دیشب وسط دعا توی فضای باز حواسم رفت به خانوم و آقایی که توی اون محوطه نشسته بودن. زیر اندازشون با ما یکم فاصله داشت. یهو دیدم آقا با لنگه کفشش حدود دومتر جلوتر از جایی که نشسته بود اومد کفشش رو محکم روی زمین زد. دقت کردم دیدم انگار یه چیزی مثل سوسک بوده که کشته!
دلم به درد اومد. اغراق نمیکنم ها! واقعا دلم به درد اومد!
نمیشه گفت زیر لب ولی یه جوری که اون آقا نمیتونست بشنوه گفتم: دردت درمون شد؟ کشتیش راحت شدی؟ اون بدبخت چه کارت داشت؟ اینجا که فضای بازه اونم که باهات فاصله داشت..الان برای چی کشتیش؟
نمیشد اون وقت شب برم این حرفا رو بهشون بزنم.معمولا آدما خیلی سختن و منم شرایط بحث نداشتم. مزاحمت بود برای بقیه...
موقع رفتن نگاه کردم دیدم حتی سوسک هم نبوده. ملخ بوده! داشته میرفته...
راستش رو بخواید خیلی از حشره کش ها هم نباید حتی توی خونه استفاده بشه ولی ما بهش اصلا فکر نمیکنیم! خیلی راحت چون میشه این جوری رفع کنیم عوامل وسواس دست میبریم به این کار که نتیجه ای جز قساوت قلب نداره.
حالا واقعا برای چی؟ هیچ وقت بهش فکر نمیکنیم.
از اون طرف انتظار داریم وقتی توی اوج بی رحمی هامون غرقیم خدا بهمون رحم کنه؟ چون من از مثلا ملخی که داره دومتر اونورتر میره پی کار خودش میترسم یا به قول بعضی چندشم میشه باید بکشمش؟!
اینا شاید به نظر فرعی بیاد ولی نشونه قساوت قلبه! حالا هی برم بگم الغوث...خلصنا...خود این قساوت قلب ناره!
حالا هی برم بگم اللهم العن قتلة امیرالمومنین
ولی بیام کاری رو بکنم که علی علیه السلام سوگند خورد حتی اگر دنیا رو به من بدن انجام نمیدم.*
چه جوری شیعه ایم واقعا؟
یکم روی قلبامون کار کنیم! شاید کاری که اون خانوم و اقا رو نجات میداد امشب؛ پا گذاشتن روی این حساسیت و وسواس بیجاشون بود. آتشی که باید ازش خلاصی پیدا میکردن همین بود! شاید...
هزار اسم خدا رو به زبون بیاریم اما در قلبمون به روش بسته باشه هیچ فایده ای نداره!
بعدا نوشت: مسئله این پست این نیست که سوسکای خونه مونو بکشیم یانه یا این که اون خانوم و اقا حتما نیت خیری داشتن! مسئله اینه که ما باید هوای کارامونو داشته باشیم تا پایین دستمون _حالا چه حیوون و حشره، چه یه بچه که میتونه بچه خودمون باشه یا بچه دیگرون...میتونه مقصر باشه یا نباشه_ بهش ظلم نشه! مخصوصا حیوانات و حشرات که واقعا دیده نمیشن! بعضی رفتارای ما واقعا ظلمه بهشون! میدونم پستم اون قدر گسسته بود که یکم سخت درک میشد؛ ولی دیگه نه اونقدر که نتونید کلا متوجه بشید! شلاق زدن بیجا به حیوونی که زیر دستمونه هم میتونه باعث بشه که ما از رحمت خدا دور بشیم!حتی داریم که حیون موذی رو فقط با یک ضربه بکشید بیشترش ظلمه!
این بخش از خطبه حضرت امیر المومنین علیه السلام هم که پایین اوردم منظور که این نیست که مورچه نمیشه مثلا سوسک میشه! مسئله اینه که کوچیکترین و بی زبون ترین و در ظاهر بی فایده ترین موجود زنده عالم! اونم حتی اندازه پر کاه! چیزی که اصلا وزن نداره... نباید بهش ظلم بشه!
شاید توی تموم سال نشه همیشه به این چیزا دقت کرد. ولی حداقل باید توی شبای قدر مراقب این چیزا باشیم! چون میخوایم تا جایی که ممکنه به خدا نزدیک بشیم واز هر فرصت این شبا استفاده کنیم!
پ.ن:
*اگر هفت اقلیم و آنچه را که زیر آسمان آنهاست، در اختیارم گذارند و در مقابل، این توقع را داشته
باشند تا خدای را به همین مقدار معصیت کنم که پوست جوی را از دهان مورچه ای به جور و بیداد بستانم، هرگز تن به
چنین کاری نخواهم داد.(خطبه 224 نهج البلاغه)