دلم گرفته! دقیقا اونجایی که احساس میکنی خیلی به درد بخور شدی و الان دیگه کارایی واقعیتو پیدا کردی متوجه میشی که اصلا خاصیت نداری!
احساس بی خاصیت بودن میکنم!
اشتباه نکنید نه دلم میخواد اتفاق مهمی رو رقم بزنم نه دلم میخواد دنیا رو تکون بدم فقط یه تغییر...یه چیز کوچیک!
چند وقت بود خودمو از هر دغدغه ای دور نگه میداشتم لازم دارم ارامش داشته باشم. اما این چند روز اتفاقایی که خودتونم ازش باخبرید بهم گفت که خیلی دستم بسته ست!
توضیح دادنی نیست...یعنی حتی حوصله توضیح دادنی هم نیست! چند روزه دارم دعا میکنم و اشک میریزم...دیگه کار آدمای بی خاصیت در شرایط من فقط دعاست! کار دیگه ازم برنمیاد! حتی خون دادن...
به یکی از بچه ها گفتم احساس بی خاصیت بودن دارم..گفت الان باخاصیت تر از تو نیست! یه جورایی خوشم اومد ولی من جنسم این نیست! یا باید بیخبر باشم یا فعال. جنسم، جنس بی تفاوتی نیست! حداقل به اندازه اشک ریختن و دعا کردن باید واکنش نشون بدم..
کاش زورم بیشتر بود!!!
اینجاها واقعا فقط میتونم خدا رو صدا بزنم...