شبنم می شوم...
شبنم بیقرار
بیقرار برای طلوع آفتاب...
شبنم همه سردی است و تزلزل و فرو افتادن...
مگر این که آفتاب طلوع کند!
با طلوع آفتاب است که میل به رها شدن،
میل به پرواز...
گرما
و قدرت پرواز
در شبنم بیدار می شود!
جز با طلوع آفتاب و تابیدن گرمای روح بخش آفتاب بر شبنم
هیچ حرکتی نیست!
نه حتی میل به پرواز و سوختن در آرزوی پرواز!
هرچه هست از آفتاب است
و شبنم تنها
اشک شب است...
شب تاریک انتظار
به امید طلوع آفتاب