۱۴
تیر ۹۵
گــل یــاس مـهـربـونـم فـاطـمـه چـراغ خـونـه م
الـهـی نـیـاد یـه روزی بـی تـو مـن زنـده بـمـونـم
نذار دستام از تو دور شه آرزوم زنده به گور شه
کی میتونه بعـد زهـرا واسـه من سنگ صبور شه
چند روزی بود در و دیوار روضه حضرت مادر سلام الله علیها رو می خوند...
روضه مادر دیگه روضه عمو عباس نیست..روضه آقا اباعبد الله نیست..روضه مادر سنگینه! خیلی...
تحملشو نداشتم
ازش فرار کردم...
نمی دونم کار درستی کردم یانه...
تحملش سخته...توان ندارم!!!
کی میای آقا؟!!!
داغ بدی به دلمونه!
۳ نظر
۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۷:۰۵