+ خوشبختی یعنی این که برای خوش گذرونی و خواهری کردن برای یه دوست بری خونه شون. آخرش بفهمی بدون این که متوجه باشی داشتی تمام رور خدمت دختر حضرت زهرا سلام الله علیها رو می کردی...
چه چیزی بهتر از این؟!
+ خوشبختی یعنی اینکه همسرت بهت بگه: من راضی ام ازت..فقط رفتی بهشت منم شفاعت کن بیام پیشت باشم. میخوام اونجا هم کنارت باشم!
اون وقت تو بگی: از کجا می دونی که من میتونم تو رو شفاعت کنم؟ اصلا از کجا معلوم که جای من بهتر باشه؟!
و همسرت بگه: همین که من ازت راضی ام تو جات بهتر میشه!
خوشبختی یعنی این که این حالت نتیجه این باشه که تو فقط یه قطره از رنگ زندگی حضرت مادر رو به عشق ایشون به زندگیت زده باشی! همین...
+خوشبختی یعنی این که بری خونه کسی از فامیل(یه زن) برای زیارت قبولی.بعد ببینین که فامیلت(همون زن) برای پسرت و شوهرت سوغاتی آورده؛ ام به تو که می رسه بگه: برای هیچ کس چیزی نیاوردم!!!!
اما تو اصلا از نگرفتن سوغاتی ناراحت نشی و تنها ناراحتیت این باشه که چرا یه آدم همچین رفتاری داره! چرا یه آدم رفتاری انجام میده که پست بشه؟!
بعد همین که توی خودت فرو میری از غصه رفتار زشتی که در شان اون خانوم نبوده؛ شوهرت و پسرت و حتی شوهر اون خانوم این قدر بهت محبت کنن و رسیدگی کنن(اونم بدون این که بدونن تو ناراحتی) که بیشتر باعث حسودی اون خانوم بشه! و تو باز هیچ متوجه قضایا نشی مگه وقتی خونه رسیدی!!
خوشبختی یعنی این که درگیر این رفتار های بچه گانه نباشی!
خوشبختی یعنی این که همین زمان که ناراحت و غمزده ای، یاد این بیفتی که در جواب بدی، خوبی کردن کار کریمه! بعد تو به خدای مهربونت بگی: من با تو معامله می کنم و جواب رفتارای بد این خانوم رو نمیدم،البته با وجود این که قدرت دارم. با این قدرتی که بهم دادی به این خانوم محبت می کنم! می دونم که تو جباری و جبران می کنی!
کاش اون خانومم متوجه این بود که تو روزی رو میدی نه هیچ آدمی!
خوشبختی یعنی این که زمان ناراحتی و زمان امتحان یاد خدا بیفتی!
خوشبختی یعی این که بتونی یه روز از خدا غافل نشی!
یه لحظه... یه جا...
و ایمان داشته باشی که خدا شنوا و بینا ست